درباره وبلاگ

سالهاست که جنگ پایان یافته ولی هنوز عطش شهادت بر لبهای خشک و ترک خورده ی بشر تازیانه می زند. آن زمان که دروازه های بهشت باز بود هر کس با حرفه ای خود را به آن باب می رساند و ما نسل سومی ها هم که دستمان در گیر صفر و یک است بابی را گشودیم تا جرعه ای را تا شهادت بنوشیم. افتخار ما اینست که سرباز ولایت فقیه هستیم هرچند دستمان خالیست اما دل های مان پر است از عشق به ولایت. به دلیل رشادت های فرزندان این دیار کهن در هشت سال دفاع مقدس ماهم همراه شدیم تا راه ایشان را ادامه دهیم. صفحه تقدیر و تشکر : http://yon.ir/taghdiir
سنگر اصلی
موضوعات وبلاگ
مطالب پیشین
کارنامه عملیات ها
جنگ دفاع مقدس
همسنگران ما
پیوندهای روزانه
رزمنده های ما
آرشیو مطالب
وصیت نامه شهدا
وصیت شهدا
ابر برچسب ها
تفحص (1) ,  شهید (1) , 
لوگوی دوستان
امکانات دیگر



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 52
بازدید دیروز : 95
بازدید هفته : 149
بازدید ماه : 147
بازدید کل : 56248
تعداد مطالب : 18
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1

وصیت شهدا

ابراهیم در سال ۱۳۵۵ هجری شمسی در میان خانواده‌ای مؤمن و متعهد در شهر تبریز چشم به جهان گشود. یازده بهار بیشتر از عمر پربارش نگذشته بود که رهسپار منطقه‌ی عملیاتی بیت المقدس۲ گشت.
عشق او به رزمندگان جبهه باعث شد به عنوان یک نیروی فعال پایگاه مقاومت مسجد حضرت علی (ع) کار خود را آغاز نماید و هم‌چنین به یاری گروه تدوین تاریخچه «لشگر ۳۱ عاشورا» برود. ابراهیم در سال ۱۳۷۴ همزمان با سالگرد ارتحال حضرت امام (ره) به همراه کاروان عاشقان روح الله (ره) از لشگر ۳۱ عاشورا با پای برهنه صدها کیلومتر راه را پیاده به حرم رفت و پس از بازگشت با اصرار فراوان به گروه تفحص پیوست و راهی منطقه عملیاتی «فکه» شد. سرانجام ابراهیم احمد پوری فعالی زمانی که در منطقه عملیاتی والفجر ۱ در دمای ۵۰ درجه در ساعت ۱۲ ظهر مشغول جست و جوی پیکر مفقودین جنگ بود، در تاریخ ۷/۴/۱۳۷۴ در فکه بر اثر انفجار نارنجک پوسیده‌ای به شهدای گلگون کفن جنگ تحمیلی پیوست. پیکر معطر ابراهیم در حالی که انگشتان دست و پای راستش قطع شده بود، در گلزار شهدای وادی رحمت تبریز آرمید تا روحش در آسمان‌ها به جست و جوی شهیدان اسلام برود.

  ادامه زندگینامه این شهید در ادامه مطلب
 



برچسب ها :

 نوشته شده در  دو شنبهبرچسب:,ساعت 12:41 قبل از ظهر

 

یک شهید پیدا کردیم طرف های سه راه شهادت ،هیچ چیزی همراهش نبود.

 

نه پلاک ،نه کارت شناسایی.فقط یک قمقمه همراهش بود پر آب .

 

روی قمقمه چیزی نوشته شده بود،قمقمه را شستیم تا بتوانیم بخوانیم .نوشته بود:

 

( قربان لب عطشانت یا حسین)

Image result for ‫لب عطشان‬‎



برچسب ها :

 نوشته شده در  شنبهبرچسب:,ساعت 8:1 بعد از ظهر

 

عید اون سال با شب ولادت امام رضا علیه السلام یکی شده بود

 

بچه های تفحص توی سنگر جشن گرفته بودند

 

آخر مراسم نوبت من شد که بخونم

 

دست به دامن قمر بنی هاشم علیه السلام شدم

 

عرض کردم: ارباب شما مزه شرمندگی رو چشیدید

 

نذارید ما شرمنده ی خانواده ی شهدا بشیم

 

 

... فردا صبح از بچه ها رمز حرکت گروه تفحص رو پرسیدم

 

فکر می کردم چون روز ولادت امام رضاست ، رمز حرکت یا امام رضا علیه السلام خواهد بود

 

اما حاج آقای گنجی گفت: رمز حرکت یا ابالفضل علیه السلام

 

گفتم: امروز روز ولادت امام رضاست

 

گفت: دیشب به آقا ابالفضل علیه السلام متوسل شدیم

 

امروز هم به اسم اون حضرت میریم تا از آقا عیدی بگیریم

 

 

... دست بکار شدیم

 

بعد از چند دقیقه اولین شهید پیدا شد

 

خوشحال شدیم

 

اسم شهید هم روی کارت شناسایی اش بود و هم روی وصیت نامه اش

 

" شهید ابوالفضل خدایار ، گردان امام محمدباقر علیه السلام ، گروهان حبیب کاشان "

 

بچه ها گفتند: توسل دیشب ، رمز حرکت امروز و اسم شهید یکی شده

 

بی اختیار به زبونم جاری شد که:

 

اگه اسم شهید بعدی هم ابوالفضل بود ، اینجا گوشه ای از حرم آقا ابوالفضله

 

 

 

... داشتم زمین رو می کندم که دیدم حاج آقا گنجی و یکی از بچه ها پریدند توی گودال

 

از بیل میکانیکی پیاده شدم

 

خیلی عجیب بود

 

شهیدی پیدا شده بود که یک دستش از مچ قطع بود

 

پلاکش رو استعلام کردیم ، گفتند:

 

" شهید ابوالفضل ابوالفضلی ، گردان امام محمد باقر علیه السلام ،گروهان حبیب کاشان"

 

طلائیه شد مقر ابوالفضل عباس (ع)

 

 

    منبع: آسمان مال ماست ( کتاب تفحص ) ، صفحه ۳۵

 



برچسب ها :

 نوشته شده در  شنبهبرچسب:,ساعت 7:15 بعد از ظهر

به نام خدای شهیدان که شهادت را آخرین مرحله رشد و تکامل یک انسان والا قرار داد.

سلام بر مهدی موعود (عج) پرچمدار حق که با ظهورش جهان را پر از عدل و داد می کند

و با درودبر نائب بر حقش امام خمینی (ره) و حضرت آقا آیت الله خامنه ای(معظم له) که با

وجودشان و یاری گرفتن از خدای عزوجل به ما روحی دوباره بخشید و چگونه زیستن و

چگونه جهاد کردن با ظلم را تعلیم دادند. 

و سلام بر ارواح طیبه شدها از صدر اسلام تا کنون به خصوص سالار شهیدان

آقا ابا عبدالله حسین علیه السلام که چگونه مردن را آموخت.



برچسب ها :

 نوشته شده در  جمعهبرچسب:,ساعت 8:52 بعد از ظهر
کار شریف و معنوی تفحّص پیکر مطهّر شهدا، ادامه ی تلاش دوران به یاد ماندنی دفاع مقدّس و تداعی کننده ی فرهنگ ارزشی جهاد و شهادت است. این وظیفه و تلاش خطیر، پس از پایان جنگ تحمیلی ،
به وسیله ی مجموعه ای سازمان یافته، به نام «کمیته ی جستجوی مفقودین» و
با به کارگیری امکانات مهندسی و نفرات یگان های رزمی سپاه و در
مقطعی ،بوسیله ارتش و نیز جوانان بسیجی به دو گونه ی مختلف صورت گرفته است؛
۱) تفحّص در داخل مرزهای کشور 
۲) تفحّص در خارج از مرزهای کشور که به " تفحّص برون‌ مرزی " معروف است.
هرچند که بر هر دو روش صعوبت و مشکلات خاصی مترتب است. اما روش برون ‌مرزی با شرایطي کاملاً سخت و با نظارت و محدودیت هایی شدید، در خاک دشمن انجام گرفته است و همواره همکاری ارتش رژیم بعثی، برای استمرارِ فعالیّت، مشکلات خاص خود را داشته و کار معمولاً، با کینه و خباثت و لجاجت و بهانه جویی های همیشگی همراه بوده است. علاوه بر مسائل یاد شده، وضعیت اقلیمی مناطق حوزه مأموریت برون مرزی، نامناسب بودن شرایط زیستی نیروهای ارتش بعث عراق و بهداشت بسیار نامطلوب نیز ، در روندکار بسیار مؤثر بوده است.
 
برای خواندن ادامه مطلب کلیک کنید 


برچسب ها :

 نوشته شده در  جمعهبرچسب:,ساعت 8:48 بعد از ظهر

مجید پازوکی اول فروردین سال ۱۳۴۶ متولد شد. از همان اول گویا در رگ‌هایش خون انقلابی جوشش داشت چرا که با اوج گرفتن مبارزات مردمی، او نیز مبارزی کوچک نام گرفت و در روز ۱۷ شهریور مجید در قیام مردمی شرکت داشت. انقلاب که پیروز شد مجید ۱۱ساله برای دیدن امام سر از پا نشناخته به مدرسه رفاه رفت تا معشوقش را زیارت کند و این آغاز ورق خوردن دفتر عشق سربازی حضرت روح‌الله بود. مجید پازوکی بعدها به عضویت بسیج درآمد و برای گذراندن دوره آموزشی در سال ۱۳۶۱ رنگ و بوی جبهه گرفت و زخم‌های تنش دفتر خاطراتی از رزم بی‌امانش شد. یک بار از ناحیه دست راست مصدوم شد، بار دیگر از ناحیه شکم و وضعیت جسمی‌اش اصلاً خوب نبود، ولی او همه چیز را به‌شوخی می‌گرفت و درد را با خنده پذیرایی می‌کرد. 

پس از پایان جنگ در سال ۱۳۶۹، منطقه کردستان، کانی مانگا و پنجوین حضور مجید پازوکی را به خاطر سپردند و دفاع همچنان برای او ادامه داشت و این سرباز خمینی، با بیش از هفتاد ماه حضور در جبهه‌ها و شرکت در بیست عملیات، جبهه را آوردگاه عشق خود کرده بود. مجید در سال ۷۰ در برابر سنت نبوی سر تعظیم فرود آورده و پس از آن، دو پسر به‌نام‌های علی و مرتضی را از خود به یادگار گذاشت. او در سال ۱۳۷۱ با آغاز کار تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) در خیل جست‌وجوگران نور در منطقه جنوب مشغول جستجوی فرزندان عاشورایی ایران شد. تا اینکه پس از شهادت یار دیرینه‌اش علی محمودوند، در استقبال وصال یار بهاری شد و هفدهم مهر ۱۳۸۰ دعایش در فکه مستجاب شد و او نیز به خیل یاران شهیدش پیوست. خاطراتی کوتاه و ماندگار در باره این شهید والامقام به نقل از خانواده، دوستان و همرزمان شهید در ادامه می‌آید:



برچسب ها :

 نوشته شده در  جمعهبرچسب:تفحص,ساعت 8:31 بعد از ظهر


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد